دومینوهای انسانی؛ آیا «تعدیل» تنها نسخه شفابخش اقتصاد دیجیتال بحران‌زده ماست؟

در پی بحران اقتصادی عمیق ناشی از جنگ ۱۲ روزه و اختلالات بی‌سابقه اینترنت، موجی از تعدیل نیروی گسترده در شرکت‌های فناوری و استارتاپی ایران آغاز شده است. این اقدام که از سوی شرکت‌ها یک راهکار ضروری برای بقا در شرایط فعلی خوانده می‌شود، از سوی دیگر این نگرانی جدی را در میان کارشناسان ایجاد کرده که به یک دومینوی انسانی، تسریع مهاجرت نخبگان و آغاز فروپاشی اکوسیستم فناوری کشور منجر شود.

سکوت پس از ۱۲ روز جنگ، سنگین‌تر از صدای آژیرهاست. در این سکوت، قرار بود همه چیز به «حالت عادی» بازگردد؛ اما این عادی‌ترین روزهای غیرعادی است. در میان خبرهای بازگشت اینترنتِ کما‌رفته و تلاش برای دمیدن روح در کالبد اقتصادی که به سختی نفس می‌کشد، صدای جدیدی به گوش می‌رسد؛ صدایی آرام و دیجیتال که در اینباکس ایمیل‌ها می‌پیچد: «با سپاس از زحمات شما…». این صدای آغاز تراژدی دومینوهای انسانی در اکوسیستم فناوری ایران است.

بیایید تعارف را کنار بگذاریم. جنگ، ماشه را چکاند، اما تفنگ از مدت‌ها قبل پر بود. اقتصاد دیجیتال ایران، که سال‌ها با امیدواری روی بند نازک تحریم و فیلترینگ راه می‌رفت، حالا با وزنه سنگین یک بحران امنیتی، سقوط کرده است. نامه‌های سرگشاده انجمن‌ها از خسارت ساعتی ۱.۵ میلیون دلاری اینترنت می‌گویند، شاخص بورس با سر به زمین خورده و سرمایه به سمت پناهگاه امن طلا فرار می‌کند. در این طوفان تمام‌عیار، شرکت‌ها، به‌ویژه آنهایی که روزی غول‌های این زیست‌بوم خوانده می‌شدند، به اولین و دم‌دستی‌ترین راه‌حل پناه برده‌اند: تعدیل نیرو.

گزارش‌ها از تعدیل گسترده در بزرگ‌ترین استارتاپ گردشگری کشور و زمزمه‌های مشابه در شرکت‌های دیگر، اولین قطعه‌های این دومینو هستند. مدیران در اتاق‌های هیات‌مدیره با صفحه‌های اکسل و نمودارهای هزینه و درآمد، سخت‌ترین تصمیم‌ها را می‌گیرند. شکی نیست که بقای کسب‌وکار یک اولویت است. هیچ‌کس نمی‌گوید ساده است که وقتی ورودی مالی نزدیک به صفر می‌شود، بتوانی حقوق صدها نفر را پرداخت کنی. اما سوالی که باید پرسید این است: آیا تعدیل نیرو در این ابعاد، واقعا «راه نجات» است یا فشردن دکمه «خودتخریبی» اکوسیستم؟

هر کارمندی که امروز تعدیل می‌شود، تنها یک ردیف از جدول هزینه‌ها نیست؛ او یک مصرف‌کننده و بخشی از چرخه اقتصادی است که فردا قرار بود مشتری کسب‌وکار دیگری باشد. تعدیل نیرو در مقیاس گسترده، یعنی تزریق سم به رگ‌های اقتصادی که همین حالا هم به سختی نفس می‌کشد. این کار، ارسال یک سیگنال ناامیدی مطلق به بدنه کارشناسی کشور است؛ پیامی که می‌گوید: «اینجا دیگر جای ماندن نیست». این یعنی سرعت بخشیدن به مهاجرت همان مغزهایی که قرار بود فردای این اقتصاد را بسازند. این یعنی فروپاشی آخرین سنگر اعتماد.

شاید این یک نگاه آرمان‌گرایانه در دل واقعیتی تلخ باشد، اما تاریخ اکوسیستم‌های موفق دنیا نشان داده که تاب‌آوری واقعی، نه در حذف سریع صورت‌مساله، که در یافتن راه‌حل‌های خلاقانه در بحران است. آیا واقعا تمام راه‌ها را رفته‌ایم؟ آیا گزینه‌هایی مانند کاهش موقت و همگانی حقوق، به تعویق انداختن پروژه‌ها، یا حتی مذاکره شفاف با بدنه تیم برای یافتن یک مسیر مشترک بقا، روی میز قرار گرفته‌اند؟ رهبری و مدیریت شرکت در روزهای آفتابی هنر نیست؛ عیار واقعی مدیران و بنیان‌گذاران در همین طوفان‌ها مشخص می‌شود. آیا هدف فقط نجات کشتی است یا نجات خدمه آن هم اهمیت دارد؟

این دومینوها در حال سقوط هستند و صدای‌شان هر روز بلندتر می‌شود. شاید لازم باشد قبل از آنکه آخرین قطعه فرو بریزد، لحظه‌ای مکث کنیم و از خود بپرسیم نسخه‌ای که برای این بیمار رو به موت می‌پیچیم، شفابخش است یا مرگبار؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید