ویدیوی جدید «شکست سکوت» بنیانگذار سرآوا، درباره اولین کارخانه نوآوری در کشور است. «سعید رحمانی» در ادامه سلسله ویدیوهایی اینبار به «کارخانه نوآوری آزادی» از اولین روز شکلگیری تا وضعیت کنونیاش پرداخته است و چالشهای آن را مطرح میکند. اما این کارخانه چگونه شکل گرفت و حاصل تلاش چه کسانی بود؟ آیا یک پروژه اقتصادی است؟ اکنون در چه شرایطی قرار دارد؟ رحمانی تلاش میکند از دیدگاه خود به همه این سوالات پاسخ دهد و این شکست سکوت را دلیلی میداند تا از برخوردهای درونسیستمی جلوگیری و تمام انرژیها صرف حل مسائل موجود شود.
چگونگی تاسیس کارخانه: تحقق یک آرزو
این کارخانه چگونه شکل گرفت و نقش بازیگرانش در تاسیس آن چه بوده است؟ پاسخ این سوالات را «سعید رحمانی» با یادآوری خاطرهای روشن میکند: «فکر کنم پانزدهم مردادماه سال ۱۳۹۶ بود که ساعت هشت صبح با دلهره انجام یک کار جدید به کارخانه نوآوری رسیدم. بعد از تلاشهای زیاد برای افتتاح این پروژه، چند صد نفر را برای این روز به سالن آمفی تئاتر کارخانه دعوت کرده بودیم. اما از پسر آقای علیزاده متوجه شدم که حال پدرشان خوب نیست و در جلسه امضای قرارداد حاضر نمیشوند.»
در این شرایط یا باید به جمعیت حاضر، توضیح داده و جلسه لغو میشد و یا به دنبال راه دیگری میگشتم: «به کارخانه «آما»ی کنونی رفتم که همچنان مشغول فعالیت و تولید است. رفتم به دفتر آقای علیزاده که دراز کشیده بودند و حالشان خوب نبود. مانند یک جوان سی ساله با من صحبت میکردند و دوباره داستان این را گفتند که چگونه بعد از جنگ جهانی دوم از مشهد به تهران آمدند، شروع به یادگیری کردند و مهندسی شدند که نهایتا این کارخانه را با همکاری دوستانشان به راه انداختند. بعد از یادآوری این خاطرات و دلگرمیها آقای علیزاده سوار ماشین شدند و باهم به کارخانه رفتیم.»
پس از دو ساعت انتظار افراد حاضر در کارخانه، بالاخره رحمانی و اکبر علیزاده راد (رییس وقت هیات مدیره آما) رسیدند. رحمانی درباره سخنرانی آن روز ادامه میدهد: «هنگام سخنرانی آقای علیزاده، افراد حاضر در سالن، انرژی یک کارآفرین قدیمی را دیدند، اینکه چگونه هفتاد سال پیش راهاندازی کارخانه را آغاز کرد و حتی در سن ۹۴ سالگی خستگی در او دیده نمیشد. من هم در بخشی از صحبتهای آن روز ایشان را بهعنوان اسطوره و نماد کارآفرینان اقتصاد صنعتی کشور نام بردم. البته امضای این قرارداد نمادین بود و پیشتر در سال ۱۳۹۵ طی دو سال این قرارداد قطعی شد، اما اوایل سال ۱۳۹۷ دوباره امضا شد چون تغییرات زیادی از جمله گرفتن مجوز کاربری کرده بود.»
به گفته رحمانی، واقعیت راهاندازی کارخانه با آنچه که اکنون بسیاری از آن یاد میکنند، بسیار متفاوت است: «اواخر سال ۱۳۹۴ یا اوایل سال ۱۳۹۵ زمانی که دیجیکالا دنبال مرکز پردازش جدیدی میگشت کارخانه را دیده بودم. دیجیکالا با مالک ملک قبلی به مشکل برخورده بود و باید تغییر مکان میداد. تقریبا همه جا را دیده بودیم. در آن زمان بود که این ملک را دیدم؛ ملکی که زیاد برای پردازش کالا مناسب نبود و طول زیادی داشت و استفاده موثری نمیشد از آنجا کرد. با یکی از همکارانم، خانم شیوا سعادت، تماس گرفتم و در لحظه گفتم که متوجه شدهام که ملک برای خانواده علیزاده و سعادت و سهامداران «آما» است و اجازه خواستم تا ملک را تبدیل به یک کارخانه استارتاپی کنم.» خواستهای که با استقبال مواجه شد.
اما رسیدن به این کارخانه بدون چالش نبود. بنیانگذار سرآوا چگونگی رسیدن به این کارخانه را اینطور شرح داد: «نزدیک به یکی دو سال بود که در تهران دنبال جایی میگشتیم که تبدیل به مرکزی برای استارتاپهای نوپا مثل شهرهای بزرگ دنیا شود. الهامگیری این محل اینگونه اتفاق افتاد که استارتاپهای دورههای اول آواتک، شزان و … در حال خروج و پراکنده شدن در سطح شهر بودند. آن زمان سرآوا در پارک فناوری پردیس مستقر بود. اجارهها بالا بود و تلاش کردیم استارتاپها را در پارک فناوری جمع کنیم، اما مشکل اصلی رفتوآمد بود.» به گفته رحمانی، سرآوا حتی تا این حد پیش رفت که با چندین اتوبوس در سطح شهر کارمندان را جمع کند، اما باز هم این موضوع بیچالش نبود و نمیتوانستند آنها را در پارک فناوری پردیس مستقر کنند: «با معاونت علمی و شرکتهای مختلف صحبت میکردیم و به هر بنای قدیمی سر میزدیم. سراغ صندوق نوآوری و شکوفایی رفتیم و طرحی را نشان دادیم که تهران برای تجمیع استارتاپها نیاز به یک مرکز دارد. آنها طرح برجهای فناوری را دادند که بعد از بررسی آن به این نتیجه رسیدیم که قیمت این برجهای لوکس برای استارتاپهایی که در تامین مخارج ابتداییشان چالش دارند، مناسب نیست. نهایتا زمانی که کارخانه را دیدم به آرزویم رسیدم.» کارخانهای کنار مترو و فرودگاه مهرآباد، اول جاده مخصوص، متروکه، نزدیک به همه دانشگاهها؛ «جایی برای تبدیل آن به به یک آرزوی دیرینه.»
او ادامه داد: «اگر چه سولهها خراب بودند و نمیتوانستم وارد آن شوم اما دیدم بقایای کارخانه آما هنوز آنجاست. زمانی که سیستم برق کارخانه را دیدم متوجه شدم چطور آقای علیزاده توانسته یک تکنولوژی پایهای را بعد از جنگ جهانی دوم به ایران بیاورد که اصل صنعت است. درست کردن میله جوش و سیستمی که بتواند جوش دهد را ما در ایران نداشتیم. ایشان میگفتند زمانی که با چند کشور دیگر صحبت کردند گفتند که تحریم هستید و نمیتوانید این صنعت را به ایران ببرید. ایشان با چند مهندس دیگر این طرح را پیادهسازی کردند. زمانی که وارد سوله هفت و هشت شدم گفتم که باید اینها را نگه دارید و این موزه تاریخی آما است. یکی از اولین کارخانههای صنعتی کشور است و زندگی فردی مثل آقای علیزاده و سهامداران آما در این فضا بوده است. قولی که به آقای علیزاده دادم این بود که کارخانه را پابرجا نگه داریم؛ بخشی از آن تبدیل شود به موزه آما و آن را تبدیل به یکی از اولین کارخانههای نوآوری در کشور کنیم.»
به دنبال انحصارگرایی نبودهایم
بنیانگذار سرآوا یادآور میشود که حدود شش هفت سال پیش این پروسه شروع شد: «این ایده در سال ۱۳۹۵ شکل گرفت و اولین مذاکرات ما یک سال طول کشید و آقای علیزاده به عنوان رییس هیات مدیره وقت آما یکی از تواناترین افرادی بودند که در این مذاکره شرکت داشتند. هیات مدیره آما باید در این تصمیمگیری رای مثبت میداشتند. در نهایت قراردادی را امضا کردیم که برای همه یک قرارداد برد برد بود و هیچوقت غیر از این هدف دیگری را دنبال نکردیم.»
اما آیا این قرارداد یک قرارداد اقتصادی بوده یا خیر؟ به گفته رحمانی این یک طرح اقتصادی، اجتماعی و اکوسیستمی بوده: «ما آنجا را با آرزوی اینکه اولین، بزرگترین و موثرترین کارخانه نوآوری در کشور را راهاندازی کنیم، آغاز کردیم. این طرح را برای ملکداری ایجاد نکردیم و آرزوی ما این بود که یک همافزایی و همکاری بهوجود بیاید. قصد داشتیم بچهها را دور هم جمع کنیم تا از یکدیگر یاد بگیرند، موفقیت و شکست هم را بیینند. آرزوی ما این بود که یک گوشه تهران بتواند دنیای ما را محقق کند و برای اکوسیستم ثبت شود.»
بنیانگذار سرآوا توضیح میدهد هدف این نبود که این کارخانه به انحصار سرآوا یا همآوا در بیاید: «میخواستیم همه ویسیها، حقوقدانها و مربیها حضور داشته باشند و این همافزایی و هدفی غیر از این نبود. اما همه تردید داشتند حتی خود من. به ما میگفتند که چرا این ملک را نمیخرید ولی اگر ملک را میخریدیم این شبهه پیش میآمد که انحصار سرآوا یا همآوا است و ما انحصارطلب نبودیم. میخواستیم محقق شود برای کشور و این تحقق وقتی معنادار بود که همه کمک میکردند. برخی میگویند که شما با دولت همکاری کردید. در تمام دنیا با دولتها همکاری میشود که چنین مراکزی راه بیفتد و وظیفه دولتهاست نه مسئولیت بخش خصوصی. من از دکتر ستاری تمنا میکردم که از ما حمایت کند. پس هدف ما ملکداری و ملک خریدن نبود. ما میخواستیم کمک کنیم مرکزی ایجاد کنیم که کارآفرینی در آن ادامه پیدا کند. با همه ریسکها این قدم را برداشتیم.»
شعار اصلی کارخانه نوآوری این بود که اینجا مرکز تحقق آرزوهای جوانان است؛ با همآوا آرزوهایتان را محقق کنید: «اما میدانستیم که این طرح ملی است و باید تمام مخارج آن را دولت پرداخت میکرد که نکرد و با چالش توانستیم این طرح را راهاندازی کنیم. از طرف دیگر نقش پارک فناوری پردیس و معاونت علمی واقعا مهم بود، چون ما هم میترسیدیم. مرحوم دکتر حافظ کمال هدایت، رییس هیات مدیره آن زمانِ سرآوا واقعا موافق این طرح بود، اما هر زمان با هم صحبت میکردیم میگفت ما نمیتوانیم حراست اینجا را برعهده بگیریم. از معاونت علمی خواهش کردیم این مسئولیت را برعهده بگیرد و پذیرفتند که کارخانه شعبهای از پارک پردیس باشد تا استارتاپها منافع مالیاتی، دانشبنیانی و … را دریافت کنند. هدف دیگری نداشتیم.»
او در بخش دیگری از صحبتهای خود به بازسازی کارخانه اشاره کرد: «زمانی که میخواستیم کارخانه را بازسازی کنیم سراغ طراح پل طبیعت رفتیم چراکه ما نماد کارآفرینی تهران و ایران را میخواستیم. از «لیلا عراقیان» و «علیرضا بهزادی» به کارخانه دعوت کردیم. از پنجره اتاق برج ورودی کارخانه را به لیلا عراقیان نشان دادم و گفتم میتوانی کاری کنی که کارخانه نماد کارآفرینی شود؟ آنها نه تنها کاری کردند که آن برج بهگونهای متحول شود که دقیقا آرزوی ما بود، بلکه آن را تبدیل به نمادی کردند که گذشته را به آینده وصل میکرد. خانم عراقیان وقتی بعد از چندین ماه طرح را آورد گفت جرقه خورد؛ اینجا قبلا الکترود درست میکردند و این لولههای روی برج ورودی کارخانه، نماد الکترود است و اینها کارآفرینان امروز هستند.»
یک پروژه اقتصادی یا شروعی برای همکاری؟
ذینفعان این طرح چه کسانی بودند و آیا نفع اقتصادی داشتند؟ رحمانی برای توضیح این مساله از استارتاپ سرآوا شروع کرد: «هدف سرآوا بهعنوان شرکت سرمایهگذاری در استارتاپهای اینترنتی روشن بود؛ کمک به اقتصاد مستقل کشوری که به آن علاقهمندیم. فکر میکردیم راهاندازی آواتک، شزان، آواگیمز و … زمینه حرکتهای استارتاپی بعدی را فراهم میکند.»
او ادامه داد: «درباره همآوا باید گفت که از ادغام آواتک، شزان و … شکل گرفت و قرار بود یک تیم اجرایی کوچک داشته باشد و همینطور کمک کند به کارهای اجرایی آن مرکز. با طرحی که بعدا همآوا با پارک فناوری پردیس به توافق رسید، عملا پنجاه درصد از ده تا سوله را مسئول شد و ۵۰ درصد دیگر را پارک فناوری پردیس.»
سعید رحمانی به مصاحبه «علی فیاضبخش»، مدیرعامل سابق سرآوا اشاره کرد که گفته بود ما نزدیک به ۶۰ میلیارد تومان برای راهاندازی همآوا، کارخانه نوآوری و غیره خرج کردهایم: «اما اکثریت این سرمایهگذاری صرف سرمایهگذاری در همآوا و صرف بودجهای شد که همآوا صرف سرمایهگذاری در استارتاپها کرد. همآوا بهعنوان مسئول اجرایی آنجا، طرحش این بود که به یک نقطه سربهسری برسد و نه اینکه سودآوری ایجاد کند. قراردادی که همآوا برای بازسازی با شرکت «دیبا» بست ابتدا هشت میلیارد تومان شد و بعدتر در سال ۱۳۹۷ با نوسانات نرخ ارز، شد ده و نیم میلیارد تومان؛ یعنی نرخ دلار با ۴۲۵۰ تومان شروع شد و به ۱۴۲۰۰ تومان رسید. پس ده و نیم میلیارد دلار همآوا اکنون ده برابر ارزش دارد.»
بنیانگذار سرآوا به چالشهای نبود سرمایهگذار در ادامه اشاره کرد: «یکی از مشکلات ما این بود که کسی نمیخواست به این کارخانه بیاید. به آقای دکتر ستاری که روزی به من گفتند قرار بود سال ۱۳۹۷ کارخانه راه بیفتد اما نیمه ۹۷ شده و هنوز خرابه است، گفتم کسی حاضر به سرمایهگذاری نیست. ایشان توصیه کردند با دکتر مهبودی صحبت کنم.» رحمانی با تمام شروط مهبودی موافقت کرد و زمانی که همکارانش به او گفتند هیچوقت ندیدیم اینطور مذاکره کنید، گفته بود: «گفتم ما باید برای راه افتادن اولین سوله یک نفر را بیاوریم و اگر کسی را نیاوریم هیچوقت کارخانه نوآوری شکل نمیگیرد.» و الان تمام سولهها فعال است: «اکنون ویکست (Vcast) در حوزه تولید محتوا و پخش زنده یکی از شرکتهای فعال آنجا است. شرکت بیمه سامان «پلنت» را در حوزه نوآوری در حوزه مالی و بیمه راه انداخت. دیجیکالا را قانع کردیم مشابه بازدیدی که آن زمان از چین داشتند، در حوزه هوش مصنوعی سرمایهگذاری کند و «دیجینکست» را راهاندازی کرد. بعدتر «هنام فارمد» در حوزه نوآوری دارو و پزشکی وارد کارخانه شد.» همچنین سوله هفت و هشت را تیم «دیبا» برای معماری و زندگی شهری و تیم «علیبابا» دو سوله آخر را تبدیل به محلی برای خلاقیت در حوزه سفر و گردشگری تبدیل کردند.»
کارخانه حاصل همکاری بخش خصوصی و دولت بود
اما فقط این شرکتها نبودند. به گفته رحمانی پارک فناوری پردیس و معاونت علمی کمک کردند: «اولین شعبه پارک فناوری پردیس در کارخانه شکل گرفت؛ یعنی همکاری بین یک بخش خصوصی و دولتی. الان مهم این است که کارخانه نوآوری آزادی ادامه پیدا کند و مهم نیست که چه کسی ابتدا آن را راه انداخته است.»
رحمانی میگوید اگر دولتمردان کنونی توانایی روشن نگهداشتن این چراغ را ندارند، مسئولیت ما نیست: «علت اینکه قرارداد بسته نشده نمیدانم چیست. بیش از یک سال است که میگویند بخش خصوصی مذاکره نکند. دو سال پیش هم شرکت آما اعلام کرد که این ملک دو سال دیگر باید تخلیه شود. اکنون هیات مدیره سرآوا، همآوا و آما مسئولاند و هیچ راهی نیست مگر اینکه توافق مجدد با قیمت مناسب روز برای تمدید اجاره یا فروش کارخانه صورت گیرد. ما به حق مالکیت آما احترام میگذاریم و هیات مدیره آما موظف است بالاترین قیمت را برای فروش آنجا در نظر بگیرد.»
او درباره راهحل کنونی برای ادامه یافتن حیات کارخانه توضیح داد: «مسئولیت کنونی کارخانه به عهده سرآوا یا همآوا نیست و آینده این مرکز نوآوری یک آینده جمعی است. آیا امکان ندارد فرصتی داده شود که مراکز نوآوری کنونی ساکن در آنجا طرحی را با همکاری اکوسیستم، در واقع یک طرح اقتصادی را با مالک درست کنند و به نتیجه برسند؟ چرا اتفاق نمیافتد؟ دلیش تمامیتخواهیست یا بیعرضگی؟ الان برای رفتن به جلو تنها راهی که وجود دارد این است که نمایندههای بخش خصوصی قدم بگذارند و با نمایندههای هیات مدیره آما به قیمت مناسب مذاکره کنند.»
راهحلهایی برای ادامه حیات کارخانه نوآوری آزادی
رحمانی صحبتهای گفته شده مبنی بر اینکه دستاندرکاران این کارخانه هیچ کاری برای این موضوع نکردهاند را نادرست خواند: «به انواع راههای مختلف از جمله خرید ملک فکر شده. اما چیزی که مشخص نبود این بود که آیا آما واقعا قصد فروش دارد یا خیر. زمانی هم درباره مزایده آما گفته شد که مزایده رفع تکلیف مجمع آما است و قصد فروش احتمالا واقعی نیست، چون خریداری با این قیمت پیدا نمیشد.»
او درباره راهکارهای مطرح شده گفت: «راهکارهایی که در این مدت مطرح شد همگی بر مبنای تجمیع توان دستاندرکاران مستقر شکل میگرفت. یکی از ایدهها شکلگیری صندوق زمین و مسکن بود که نه تنها شرکتهای مستقر که عموم مردم میتوانند شرکت کنند و موجب درآمدزایی شوند. روش دیگر این است که شرکتی تعاونی ایجاد کرد تا تمام کارآفرینانی که آنجا بودند یا هستند بتوانند با کمترین مبلغی بخشی از کارخانه را به تملک دربیاورند. بخش دیگر مربوط به سرمایهگذاریهایی است که خود شرکتها میتوانند انجام دهند. از روز اول پیشنهاد دادیم خود خانوادههایی که در این امر شریک بودند و به صورت خیر فعالیت میکردند، نامشان را به نام بخشهایی از کارخانه بزنیم.» اما رحمانی به این نکته اشاره میکند که این راهکارها حتما باید مورد قبول سهامداران آما باشند که فقط خانوادههای علیزاده و سعادت نیستند. بخشی از آن متعلق به ستاد اجرایی، بخش دیگری متعلق به شرکت سرمایهگذاری ملی است و بخشی در بورس خریدوفروش میشود: «شرکتهای استارتاپی خواهان همکاری و مشارکت هستند و هیات مدیره همآوا هم حداکثر تلاشش را به کار خواهد برد تا این برج کارآفرینی کشور چراغش روشن شود.»
شکست سکوت برای ادامه مسیر
بنیانگذار سرآوا درباره دلیل شکست این سکوت توضیح داد: «در این مدت متاسفانه گاهی اوقات میبینیم که صحبتها و روایتهای مختلفی مطرح میشود که موجب دلخوری شده است. مطمئنم هیچکس قصد زیر پا گذاشتن حقیقت را ندارد و سعی شده مسائل از زاویه دیگران دیده شود. گاهی اوقات افراد فعال در کشورمان آنقدر دلسوز ادامه یافتن این مسیر هستند که درباره بعضی مشکلات سکوت میکنند و دچار خودسانسوری میشوند. اما شکستن سکوت هم معنای خاصی دارد؛ از برخوردهای درون اکوسیستم جلوگیری کنیم و تمام انرژیهای موجود را در یک مسیر قرار داده و به سمت حل مساله برویم. اگر راهکار اجرایی وجود دارد اجرا کنیم و به کسی اجحاف نشود تا همه هم راضی باشند.»
او درباره لزوم ادامه یافتن مسیر چنین کارخانهای تاکید کرد: «وجود کارخانهای مثل کارخانه نوآوری و ادامه کارآفرینی حداقل برای جوانهایی که در کشور باقی ماندهاند باعث دلگرمی است تا ایدههایشان را کنار هم بگذارند. درست است محدودیتهای دیگر باعث میشود شرایط برای کار سخت شود اما خاموش کردن این چراغ به نفع کارآفرینان نیست. فکر میکنم ادامه فعالیت کارخانه از ادامه نیافتنش بسیار مفیدتر است.»