مهسا قربانی بوانی، مشاور تامین مالی دانش بنیانی به واکاوی مشکلات تامین مالی استارتاپها از بازار سرمایه پرداخت.
در دو دهه گذشته اکوسیستم استارتاپی با شور و هیجان بسیاری آغاز به کار کرد و امروز میبینیم که در اقتصاد کشور ما شرکتهای استارتاپی به منبع درآمد بسیار جذاب و مناسبی تبدیل شدهاند. بسیاری از استارتاپها با امید و انگیزه بالا فعالیت خود را شروع میکنند. در این میان بنیانگذاران با استعداد و توانمند هستند و نسبت به امور منتخب خود بینش نسبتا مناسبی دارند. همچنین تیمهای استارتاپی سختکوش و نوآور هستند و ایده استارتاپها کاملاً بکر و مورد نیاز جامعه میتواند باشد. این جذابیت و تازه بودن ایده استارتاپها در ایران موجب شد که از دیرباز تاکنون بحث ورود این شرکتها به بازار سرمایه مطرح شود و درنهایت در خرداد ماه سال جاری اولین شرکت استارتاپی به بورس راه پیدا کرد.
در این میان یکی از چالشهای اکوسیستم استارتاپی این است که حتی بهترین استارتاپها هم غالباً در یک یا دو سال اول عمر خود، به دلیل مشکلات مالی پیشرو، از میدان به در میشوند. ضمن آنکه بسیاری از استارتاپها در مراحل اولیه عمر به دلیل عدم تأمین منابع مالی مورد نیاز متوقف میشوند. معمولاً این شرکتها فعالیت خود را با یک طرح، ایده یا نوآوری آغاز میکنند و در مسیر اجرایی کردن این ایده اگرچه امید، برنامهریزی، الهام گرفتن از دیگران و البته صرفهجویی در هزینهها از جمله ملزومات اصلی به حساب میآید، اما تأمین منابع مالی مورد نیاز هم از جایگاه ویژهای برخوردار است. به هر حال، صاحب ایده برای به نتیجه رسیدن آن نیاز به بازیگران جدیدی از جنس سرمایهگذار دارد.
همچنین حساسیت درباره افشا نشدن ایدهها و حفظ حقوق مالکیت معنوی، معمولاً مانع از استقبال ایدهپردازان برای جذب افراد جدید به عنوان سرمایهگذار میشود. البته که سرمایهگذاران نیز به دلیل ریسکی بودن استارتاپها اعتماد کمتری به آنها دارند و اگرچه این شرکتها در گامهای نخست اجرایی کردن ایده خود، میتوانند با تکیه بر سرمایههای خانوادگی و شخصی به دنبال جذب سرمایههای جزیی اولیه باشند اما نمیتوانند این رویه را تا زمان تجاریسازی کامل ایده ادامه دهند. بر این اساس مهسا قربانی بوانی، مشاور تأمین مالی دانش بنیانی در گفتوگویی با هفتهنامه اطلاعات بورس به واکاوی مشکلات تأمین مالی استارتاپها از بازار سرمایه پرداخت.
* ضرورت تأمین مالی برای استارتاپها را چگونه ارزیابی میکنید؟
بهطور کلی استارتاپها نیازمند بستری برای فراهم کردن سرمایه مورد نیاز هستند. حال در این مرحله کشت ایده و حتی بذر، بازار سرمایه با در نظر داشتن ابزاری مثل تأمین مالی جمعی میتواند به کمک آنها بیاید و علاوه بر ارزیابی طرحهای آنها، استفاده کردن از پتانسیل داوری جمعی به جمعآوری منابع مالی برای آنها در بستر وب و همچنین برندسازی محصولات آنها را نیز عهدهدار شود. این بستر در کشور در لوای بازار سرمایه تحت نظارت شرکت فرابورس شکل گرفته است که هم در میان استارتاپها و هم در میان مردم نیازمند فرهنگسازی است. استارتاپها مانند شرکتهای دانش بنیان نمیتوانند تضامین قدرتمند ارائه کنند. نهادهای حمایتگر مالی استارتاپها مانند شرکتهای دانش بنیان در ایران مشخص نیست همچنین اطلاعات این شرکتها در پایگاهی منسجم گردآوری نمیشود ضمن آنکه متأسفانه نهادهای حمایتگر و حتی سیاست گذار آنها در کشور پراکنده هستند. بر این اساس سیاست گذاری تأمین مالی آنها کمی دشوار و پیچیده است. حتی آنها دارایی نامشهود قابل اتکا برای تأمین مالی ابتدایی کار خود ندارند درنتیجه تأمین مالی آنها در مراحل ابتدایی چرخه عمر (بعد از تأمین مالی بنیانگذاران، خانواده و دوستان) با چالش مواجه میشود. بنابراین پلتفرمهای تأمین مالی جمعی در ایران موظف هستند که طرحهای خود را از اشخاص حقوقی دریافت کنند و حال استارتاپها ممکن است هنوز تیمی منسجم باشند و در قالب شرکت فعالیت نکنند.
* استارتاپها برای تأمین مالی از بازار سرمایه با چه مشکلاتی مواجه هستند؟
مورد اول اینکه صدور ضمانتنامه برای آنها حمایت نمیشود. همچنین به صندوقهای پژوهش و فناوری درصورتی که دانش بنیان نباشند با سختی زیاد ضمانتنامه میدهند. ضمن آنکه ارزشگذاری دارایی نامشهود آنها که حال حتی از طریق نهادهای موثق دولتی صحهگذاری شده توسط نهادهای تأمین مالی مورد پذیرش واقع نمیشود. بر این اساس تأمین مالی استارتاپها در مراحل ابتدایی چرخه عمر با مسائل عدیدهای مواجه میشود و قاعدتا در این فضا ما بسیاری از استارتاپها را در همان ابتدا از دست میدهیم. مسیر بعدی که بیشتر به استارتاپهای در حال رشد که محصول خود را وارد بازار کرده و یا در حال ورود به بازارهای بزرگتر هستند، ضربه وارد میکند، نهادهای سرمایهگذار خطرپذیر هستند. چندسالی است که در بازار سرمایه ایران صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر (جسورانه) شکل گرفتهاند و میتوانند بر روی استارتاپها سرمایهگذاری کنند اما تاکنون آنها امکان افزایش سرمایه نداشتهاند، عمر هفت ساله دارند و مدلهای خروج آنها بسیار محدود است. یکی از مسائل اصلی که از آن شکایت میکنند کمبود استارتاپهای باکیفیت است. حال آیا واقعا استارتاپهای ایرانی کیفیت لازم را ندارند و یا فرهنگ سرمایهگذاری و اعتماد در میان این دو به درستی شکل نگرفتهاند؟ آیا دسترسی صندوقهای جسورانه به استارتاپهای باکیفیت میسر است و آنها تمامی شیوههای دسترسی را میدانند؟ آیا صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران به حد کافی میتوانند باعث رشد استارتاپها شوند؟ آیا بازار آنها را فراهم میکند؟ آیا نیروهای مشاور بازاریابی و منابع انسانی و… کافی برای کمک کردن در مدیریت استارتاپ را دارند؟ تلاشی برای برگزاری رویدادهای شناخت و انتخاب استارتاپها کردهاند؟ و البته در مقابل استارتاپها ابزار صندوقهای سرمایهگذاری ریسکپذیر را در سراسر ایران میشناسند؟ میدانند از چه مسیری به آنها مراجعه کنند؟ چه زمانی از مرحله عمر باید از آنها استفاده کنند و یا حتی زبان مذاکره با آنها را میدانند؟ یا استارتاپها حتی جسارت پذیرش سرمایهگذار جدید و عضو جدیدی از هیأت مدیره را در شرکت خود دارند؟ نحوه عقد قرارداد با آنها را میدانند؟ حتی استارتاپها میدانند کدام صندوق جسورانه چه تخصصی دارد؟ نحوه ارائه به آنها به چه صورتی است و چگونه میتوانند با آنها به توافق برسند؟ باید از چه مشاورانی استفاده کنند؟ دلایل شکست سرمایهگذاری خطرپذیر را در میان سایر استارتاپها بررسی کرده و میدانند که چه نوع کاستیهایی منتج به این شکست شده است؟ اینها پرسشهایی است که در مقابل گله و شکایت آنها ذهن را درگیر میکند.
* بزرگترین چالش این شرکتها چیست؟
مسلما در هر دو سر طیف ما کمبودها و چالشهایی داریم اما یکی از بزرگترین چالشهای سرمایهگذاران خطرپذیر ما در مدلهای خروج است. کمبود بسترهای عرضه عمومی سهام و چالش فعال نبودن بازار شرکتهای کوچک و متوسط مسیرهای خروج و حتی پذیرش سهام این شرکتها را با سختی مواجهه کرده است، بستری که بتواند سهام شرکتهای استارتاپی را پذیرش کند و تأمین مالی بلندمدت آنها را فراهم سازد و یا بستری که بتواند خروج صندوقهای سرمایهگذاری را کمک و قیمتگذاری سهام این شرکتها را تسهیل کند.
نبود استاندارد ویژه تأمین مالی از هر بازار و البته از هر ابزار مالی میتواند یکی از موانع تأمین مالی استارتاپها از بازار سرمایه باشد. مسلما استارتاپهای ما نمیدانند که برای تأمین مالی ۵ میلیارد تومانی خود به کدام صندوق جسورانه و یا پلتفرم تأمین مالی جمعی مراجعه کنند و حد سرمایهگذاری و سرمایهپذیری مشخص نیست! تفاوت شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر و حتی صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران از ابعاد سرمایهگذاری مبهم است. ضمن آنکه بازار دارایی فکری که میتواند به تأمین مالی و تجاریسازی شرکتهای سهامی خاص مبتنی بر دارایی فکری کمک و حتی تجاریسازی برند و اختراعات را کمک کند، کمتر شناخته شده است و همچنین کمتر گزارشی از آن ارائه میشود.
* حتی گزارشهای دورهای عملکرد این ابزارها و بسترهای تأمین مالی هم کمتر منتشر میشود.
دقیقا درست است و بر روی این گزارشها، هیچ تحلیلی صورت نمیگیرد. مطمئنا متخصصان سرمایهگذاری جایگزین در ایران میتوانند در تحلیل و اشاعه فرهنگ استفاده از این ابزارها کمکرسان باشند. ضمن آنکه کم بودن عمق بازار سرمایه (Market Depth) و کمبود ابزارهای نوین مالی به چالشهای تأمین مالی استارتاپها در ایران دامن زده است. عمق بازار در بورس میتواند نشانهای از میزان مقبولیت بازار هم باشد. هرچه عمق بورس بیشتر شود، افرادی که در این بازار سرمایهگذاری کردهاند نیز بیشتر میشوند. اهمیت اول عمق بازار، در نقدشوندگی آن است بهطوری که هرچه بازار عمق بیشتری داشته باشد، خرید و فروش در آن آسانتر صورت میگیرد و رفتارهای هیجانی نمیتواند بر کلیت روند تأثیرگذار باشد. در مقابل بازارهایی با عمق کم، طاقت حجم زیاد عرضه یا تقاضا را ندارند و قیمتها تحت تأثیر آن، شاهد جابهجاییهای قابل توجه خواهند بود.
* چه مواردی عمق بازار را تحت تأثیر قرار میدهد؟
یکی از فاکتورهای مؤثر بر عمق بازار، حضور سهامداران حقیقی در آن است. سهامداران حقیقی با سرمایههای خرد و کلان، با فعالیت در بورس به افزایش عمق بازار کمک میکنند و در اینجاست که با افزایش تنوع شرکتهای بورسی، بازار سرمایه جذابیت بیشتری پیدا میکند چون فرصتهای معاملاتی در این بازار افزایش پیدا کرده و باعث جذب سرمایههای سرگردان میشود. همچنین نهادهای مالی نیز مانند شرکتها و صندوقهای سرمایهگذاری، میتوانند تأثیر بهسزایی در افزایش عمق بازار داشته باشند. این نهادها با جمعآوری سرمایههای پراکنده، معاملات زیادی را در بازار شکل میدهند که بر عمق بازار مؤثر است. بنابراین فعالیت نهادهای مالی در بورس میتواند تأثیر زیادی در عمق بازار داشته باشد.
* بازارسازها در این موضوع چه نقشی دارند؟
بازارساز به نهادهایی گفته میشود که بتوانند در جهتهای مخالف بازار دست به معامله بزنند تا نیازهای عرضه و تقاضا را برطرف کنند. این فعالیت باعث افزایش نقدشوندگی بازار شده و میتواند تأثیر زیادی در عمق بازار داشته باشد. هرچه شفافیت اطلاعاتی بازار بیشتر باشد، فضای سرمایهگذاری هم از امنیت بالاتری برخوردار است. همچنین شفافیت اطلاعاتی میتواند با تأمین امنیت سرمایهگذاری در بازار، سرمایههای بسیاری را جذب کند، بنابراین عمیق شدن بازار سرمایه ما در کنار توسعه نوآوریهای مالی میتواند به تأمین مالی صحیح استارتاپها در ایران کمک کند.
* بهترین نحوه تأمین مالی برای استارتاپها چه روشی است؟
اولین روشی که قاعدتا تمامی استارتاپها از آن استفاده میکنند Triple F یعنی Friends، Family و Financing است. کم خطرترین روش است و حتی این روش تأمین مالی بسیار ساده نیز به مشاوران درست نیاز دارد. بعد از این نحوه تأمین مالی دیگر استارتاپها بیشتر با فضای کاری آشنا شدهاند، میتوانند به سراغ روش تأمین مالی فرشتگان کسب و کار بروند. Angel Investor ها افرادی هستند که اکثرشان در حوزهای که علاقهمند به فعالیت و سرمایهگذاری هستند بهطور معمول روی کسب و کارهای کارآفرینان در مراحل اولیه سرمایهگذاری میکنند. تجربه کاری داشتند یا کارآفرین آن حوزه بودند و یکی از خصوصیات آنها این است که اکثرا شخص حقیقی هستند بنابراین میتوانند سهام دریافت کنند و همچنین سرمایهگذاری بلندمدتتری نسبت به خانواده و دوستان داشته باشند البته در این میان به دلیل درخواست سهام ریسک سرمایهگذاریشان بیشتر از روش قبلی و حتی روش بعدی که معرفی خواهیم کرد، است. فرشتگان کسب و کار نسبت به سایر گزینههای تأمین سرمایه (بانکها و شرکتهای سرمایهگذاری مخاطرهپذیر) سرمایهگذاریهای کمتر اما با ریسک بالاتر را تقبل میکنند، در مراحل زودتری از کسب و کار سرمایهگذاری را میپذیرند و قاعدتا برای استارتاپهای بسیار تازه (کم سن یا در مراحل ابتدایی چرخه عمر) روش مساعدی محسوب میشود.
روش مناسب دیگری که میتوان پیشنهاد کرد از طریق سرمایهگذاری خطرپذیر یا Venture Capital هاست. برای استارتاپ مطلوب است که از سرمایهگذار استفاده کند و دیرتر به سراغ تسهیلات و وام برود چون منابع مالی از طریق بدهی ریسک ورشکستگی را در مراحل ابتدایی عمر به آنها تحمیل میکند. همچنین روش تأمین مالی دو رگه هم وجود دارد که روش تأمین مالی میانه نیز نامیده میشود. این تأمین مالی نه از محل بدهی است نه از محل سهامداران و روشی بینابینی است و در واقع نوعی وام است که قابلیت تبدیل به سهام را در آینده دارد یعنی استارتاپ منابع مالی را از طریق شتاب دهنده و مرکز رشدی که در آن مستقر است یا VC که در آن سرمایهگذاری کرده است، دریافت میکند مثلا برای خرید یک سری تجهیزات VC ها به آن شرکت استارتاپی وام میدهند و در مرحله بعد که به سودآوری رسید و سهامش ارزش پیدا کرد، آن بدهی را به سهام تبدیل میکند.
برخی از استارتاپ ها قبل از اینکه وارد بورس شوند نیاز به توسعه دارند، این تأمین مالی از طریق صدور اوراق قابل تبدیل به سهام یا سهام ممتاز صورت میپذیرد و افرادی که در این مرحله سرمایهگذاری میکنند ریسک کمتری را تحمل کرده و قاعدتا سود کمتری نسبت به سرمایهگذاران ریسکی کسب میکنند. حال بعد از آنکه استارتاپ به شرکت تبدیل شد، میتواند سهام خود را از طریق بازار سرمایه عرضه کند تا سهامداران مادامالعمری وارد فضای شرکت شوند، این نوع تأمین مالی به استارتاپ کمک میکند تا بتواند با آرامش و بدون ریسکهای ورشکستگی به فعالیت بپردازد.
بعد از این مراحل شرکت دیگر میتواند از بانکهای سرمایهگذاری استفاده کنند که البته در کشور ما این بانکها خدمات سرمایهگذاری انجام میدهند و سرمایهگذاری نمیکنند و در کشور میتوان از شرکتهای سرمایهگذاری استفاده کرد. بنابراین بهترین روش برای تأمین مالی استارتاپ با توجه به طول عمر، خصوصیت و نوع تکنولوژی متفاوت است.
منبع: صدای بورس